خشم
انکارناپذیری خشم
در این مقاله بر آنیم که از انکار ناپذیری خشم بنویسیم. همه ی ما می دانیم ، از آغاز خلقت همواره
موجودات برای حفظ بقاء خود مبارزه کرده اند.
گرفتاری و مشکلات جزء جدا نشدنی زندگی هر موجودی می باشد و به ناچاربرای ادامه ی سالم زندگی، مقابله ی موثر لازم است.
ازگذشته تا به امروز انتخاب سیستم جنگ و گریز به صورت فطری برای موجودات اتفاق می افتاد.
مشکلات ، محرک هیجانات می باشد و سازوکارهای حفظ بقاء ، باعث بوجود آمدن واکنش ما (جنگ و گریز) نسبت به این محرک ها می باشد.
درواقع آنچه درما جنگ و گریز را بوجود می آورد ایجاد هیجانهای بنیادینی است که در درون ما احساس شده است . هیجاناتی مانند ترس ، خشم ، غم ، عشق و تعجب و ..
همانطور که می بینید با وجود محرکها حس خشم به ناچاراحساس خواهد شدو انکارناپذیری خشم نمایان می شود.
و این احساس نیز مانند احساسات دیگر گریز ناپذیراست.
احساس خشم مانند دیگراحساسات ما واکنشی عادی است و ما نمی توانیم مانع ایجاد این احساس شویم.
علت خشم
موارد متفاوتی مانند مورد قضاوت و تحقیر قرار گرفتن، مورد آسیب بودن،
تایید نشدن، دوست داشتنی نبودن،مورد توهین قرار گرفتن، احساس قربانی شدن،
بیارزشی، تنهایی، طرد شدن و… عنوان شده است،
اما به طور کلی عوامل برانگیزاننده خشم بر دو نوع عوامل درونی،
مانند تیپ شخصیتی و مهارتهای اجتماعی پایین (مهارت حل مسئله پایین، مهارت رفتار جراتمند پایین،
نداشتن برنامهریزی و هدف، همدلی نکردن،خاطرات آزاردهنده و اثرات هورمونی)
و عوامل بیرونی (مانند ترافیک، بیماری،عوامل اقتصادی،
مشکلات بین فردی، اختلالات روانپزشکی، استرس، مصرف الکل و سر و صدای محیط) است .
خشم یک پاسخ طبیعی و اتوماتیک به درد ( جسمی یا روحی ) می باشد.
می توان گفت احساس خشم یک احساس ثانویه است که بعد از تجربه ی یک احساس دیگربه وجود می آید.
جابجایی خشم
گاهی خشم می تواند یک احساس جانشین شده باشد .
خشم را جایگزین درد می کنیم تا درد را احساس نکنیم. کسی که درد دارد به خود فکر می کند،
اما تغییر ماهییت درد به خشم ، تغییر تمرکز فرد از خود به دیگران را به دنبال دارد.
وقتی کودکمان برای مدت طولانی تلویزیون تماشا می کند و ما عصبانی میشویم،
آیا واقعا دلیلش تلویزیون تماشا کردن طولانی اوست؟افکاری که در آن لحظه خودآگاه ویا ناخودآگاه
در ذهن ما بوجود می آیدمانند ترس از بی هدفی او و آسیب های دیگراست .
که خشم ما را بر می انگیزد.
گاهی وقتی کودکمان رفتاردرستی ندارد و ما را آزرده می کند، افکار دیگری که در ذهن ما بوجود آمده ،
مانند اینکه من نتوانسته ام کودک خود را درست تربیت کنم و یا عامل این رفتار را، مثلاً
در همسرمان میبینیم ،باعث خشم بیشتر در ما می شود.
در واقع خشم جانشین احساس ناتوانی و یا همدل نبودن همسرمان با ما بوجود آمده است.
باز اینجا می بینیم که انکارناپذیری خشم به چشم می خورد.
خشم و علت نبخشیدن
گاهی با خشم احساسی در اعماق وجودمان را می پرورانیم که با درد وریشه ی مشکل این کار را
نمی توانیم انجام دهیم.
آن احساس، احساس خوب بودن است وچون درستکار بودن را دوست داریم ونمی خواهیم
این حس را از دست بدهیم به دنبال حل مشکل نمی رویم و همواره دوست داریم این خشم را
ادامه دهیم و در خود آن را حفظ کنیم .
آیا همین امر نمی تواند مانع بخشش دیگران در قلب ما باشد؟
مثلا وقتی کسی به ما ظلم می کند و ما روشی برای رفتار درست برای خشم ایجاد شده را نداریم ،
می گوییم فلان شخص آدم بدی است و به من ظلم کرده است. خود را به لحاظ اخلاقی درستکار می دانیم
و آسیبی که به ما خورده را نادیده می گیریم و ازدرست فکرکردن و در نهایت درست رفتار کردن (اصالت در رفتار) دور می شویم .
با خشم، درد و یا مشکلی که ما را خشمگین کرده است از بین نمی رود و تنها حواس ما را از مشکل واقعی دور می کند.
دور شدن از ریشه ی خشم باعث می شود درست فکر نکنیم و در نتیجه درست رفتار نکنیم.
پذیرش خشم
خشم به خودی خود یک مشکل بشمار نمیآید؛ چه بسا فوایدی نیزدارد اما نوع پاسخ به خشم است که باعث مسئله ساز شدن آن می شود.
یاد گیری روش های کنترل (مهار، افزایش ،کاهش ، تغییر جهت ) خشم می تواند منجر به انتخاب درست رفتارمان شود.
وجود حس خشم در انسانها و حیوانات فطری و لازم است و مواجه شدن با هیجاناتی که خشم را به دنبال دارد گریزناپذیراست .
چطور می شود حس خشم را نپذیرفت در حالیکه ما انسانها در اجتماع و خانواده با افرادی با شخصیتها ، افکار، فرهنگها و تربیتهای متفاوتی در ارتباط و تعامل با آنهاهستیم .
آیا باید خشم و عوامل ایجاد خشم را پذیرفت ؟ به خشم ایجاد شده چطور باید پاسخ داد؟
2 دیدگاه برای “انکارناپذیری خشم”
با اینکه در تست خشم نمره خیلی بدی نگرفتم، اما گاهی از شدت خشمم می ترسم، خیلی دلم می خواد روشهای کنترل اونو یاد بگیرم
ما همیشه یاد گرفتیم که احساسات خود را بپذیریم ولی قطعا بعد از پذیرش روش کنترل و بروز بجای ان را باید بدانیم