اشکها و لبخندها نام یک فیلم روان و خانوادگی قدیمی است که میتواند آموزنده باشد.
نقش آفرینی یک دختر جوان بعنوان مادر هفت فرزند لحظات زیبایی را خلق کرده است.
ارتباط با دنیای فرزندان و درک احساسات آنها می تواند نقش تاثیر گذار یک مادر را بیان کند.
ماریا دختر جوان تازه از صومعه خارج شده، در آشنایی با یک خانواده هفت نفره ناگزیر میشود که مادر آنها بشود.
دادن درس عشق و زندگی و لبخند ، راهنمایی دخترجوان خانواده در رویارویی با عشقی تازه از زیباترین صحنه های
فیلم اشکها و لبخندها است.با توجه به محدودیتهایی که در اکران وجود داشت این فیلم توانست
با موفقیت بزرگی در گیشه مواجه شود و به عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ در زمان خود دست یافت
و تا پنج سال این مقام را حفظ کرد. این فیلم به شدت پرطرفدار بود و توانست رکورد فروش گیشه
را در ۲۹ کشور بشکند.
همچنین این فیلم توانست پنج جایزه اسکار را نیز از آن خود کند.
در سال ۱۹۹۸ نیز بنیاد سینمای آمریکا این فیلم را به عنوان چهارمین فیلم برتر موزیکال تاریخ انتخاب کرد.
پرداخت عاطفی فیلم اشکها و لبخندها به فضای خانواده میتواند درس آموز باشد.
بخش بزرگی از داستان و فیلمنامه اشکها و لبخند ها برگرفته از وقایع حقیقی هستند که
در سال ۱۹۳۸ میلادی در شهر زالتسبورگ اتریش اتفاق افتادهاند. ماریا دختر جوانی که در صومعه
زندگی میکند و داوطلب راهبه شدن است، عاشق رقص و آواز است. راهبه مسئول او وی
را برای سرپرستی فرزندان کاپیتان بیوه «فون تراپ» انتخاب کرده و او را به منزل ایشان میفرستد…
ماریای سبک بال در مدت کوتاهیبچه هارا تشویق به آواز خواندن کرده و دل آنها را زود بدست میاورد.
کاپیتان فون تراپ که مردیست جدی و خشک، در ابتدا از کارهای ماریا خوشش نمیآید و بدبین است…
او در این زمان با خانمی اشرافی که از بچهها بدش میآمد، در شهر وین رابطه دوستی داشت…
ولی عاقبت کاپیتان عاشق ماریا شد.
در این بین موضوع الحاق کشور اتریش به آلمان پیشآمد و ارتش آلمان فون تراپ را به خدمت فراخواند
ولی او مخالفت خود را اعلام کرد و ارتش آلمان نازی او را تحت تعقیب قرار داد… فون تراپ تصمیم گرفت
با بچهها و ماریا از راه سوئیس به ایالات آمریکا فرار کند…